داستان خیلی عجیب... [RB:Code_Popup]
به شکلک های ریزه میزه خوش آمدید.وارد یا عضو شوید کاربرگرامی شما اکنون در مسیر زیر قرار دارید : داستان خیلی عجیب...

داستان خیلی عجیب...

تاریخ ارسال پست:
پنج شنبه 17 فروردين 1391
نویسنده:
roya
نظرات :
تعداد بازدید:
1039

 

چند وقت بود در بخش مراقبت های ویژه یک بیمارستان معروف ، بیماران یک تخت بخصوص در حدود ساعت 11 صبح روزهای یکشنبه جان می سپارند و این موضوع ربطی به نوع بیماری و شدت و ضعف مرض آنان نداشت .

این مسئله باعث شگفتی پزشکان آن بخش شده بود به طوری بعضی آن را با مسائل ماورای طبیعی و بعضی دیکر با خرافات و ارواح و اجنه و موارد دیگر در ارتباط می دانستند . کسی قادر به حل این مسئله نبود که چرا بیمار آن تخت درست در ساعت 11 صبح روزهای یکشنبه می میرد .

به همین دلیل گروهی از پزشکان متخصص بین المللی برای بررسی موضوع تشکیل جلسه دادند و پس از ساعت ها بحث و تبادل نظر بالاخره تصمیم بر این شد که در اولین یکشنبه ماه چند دقیقه قبل از ساعت 11 در محل مذکور برای مشاهده این پدیده عجیب و غریب حاضر شوند .

در محل و ساعت موعود ، بعضی صلیب کوچکی در دست گرفته و در حال دعا بودند . بعضی دوربین فیلم برداری با خود آورده و ...

دو دقیقه به ساعت 11 مانده بود که (( پوکی جانسون )) نظافتچی پاره وقت روزهای یکشنبه وارد اتاق شد . دوشاخه برق دستگاه حفظ حیات را از پریز برق در آورد و دوشاخه جاروبرقی خود را به پریز زد و مشغول کار شد ...!!!!!!!!!!



مطالب مرتبط

نظرات

این نظر توسط هاشم نگران در تاریخ 1391/1/17/4 و 15:37 دقیقه ارسال شده است

وبلاگ جالبي داري در ضمن مطالبت سرگرم كننده و خوبه
negaran72.LoxBlog.Com
يادت نره كه به وبلاگ منم سر بزني و نظرت را در مورد وبلاگم بگي

این نظر توسط هاشم نگران در تاریخ 1391/1/17/4 و 15:37 دقیقه ارسال شده است

وبلاگ جالبي داري در ضمن مطالبت سرگرم كننده و خوبه
negaran72.LoxBlog.Com
يادت نره كه به وبلاگ منم سر بزني و نظرت را در مورد وبلاگم بگي


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: